logo

یکشنبه, 26 شهریور 771 07:59

شعـــــر: یوسف فاطمه

نویسنده
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

اگر مرا صدا کنی ، ز درد و غم رها شوم .... اگر مرا رها کنی ، اسیر گرگها شوم......


یوســف فاطــــمه بیا، مــــرا عنایتـی نما
به یک نسیم کوی تو، اسیر و مبتلا شوم

زیاد حــق بریده ام، رنج و بلا خــریده ام
به یک نگاه لطف تو، زنده و با صفا شوم

امید جان مــن تویی، ســـــرور یاد من تویی
گرمی کوی من تویی، بسوی ما سوا شوم

داروی جانفــــزا بده، درد مـــرا شـفا بده
به یک اشاره مرحمت، به راه تو فدا شوم

قلب تو را شکسته ام، به هر گنه نشسته ام
ولی به یک عنایتت، ز قفل بســـته وا شـــوم

باهمه بی وفایی ام، با هـــــمه بی خیالیم
دست مرا رها مکن، که بی تو من فنا شوم

تو ای سهیل بی وفا ، بگو حدیث عشق را
ز یاد حق مشو جدا، که در رهش گدا شوم

Read more http://roholahasadi.iiiwe.com/poem_yousouf_fatemeh/

خواندن 154 دفعه

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.